1716. مادر

ساخت وبلاگ

من نمی دانم این دل آدمیزاد که میگویند, دقیقا کدام نقطه جغرافیایی می شود, هرچند با تمام بودنت, افتادنش و رفتنش را می بینی, شکستن و هزار تکه شدنش را حس میکنی, برگشت و سرخوردگیش را هم کاملا درک می کنی. با وجود این همه توانایی, اما نمی توانی به رفیقت نشانش بدهی. بگویی این همه زخم, این همه درد, این همه رنج ... ولی نیست. ندارمش که ببینی اش.

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 94 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 21:44

۱. شاید از نشانه های مرگی ناگزیر و پیش رو همین باشد که آنچه که در حال نیست را با بالاترین پیکسل و کیفیت, چنان می بینی که از هرچه هست, هست تر نمایان می شود. 

۲. میدونی ... منم حق دارم یروزایی داغون باشم, خراب باشم, مریض باشم ...

۳. محتشم کاشانی

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 120 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 21:44

۱. بیزارم از دست های دانه انداز در دلِ کتابی که پیراهنی از طرح ورساچه پوشیده است. تو اسمش را بگذار فقر, بی فرهنگی, بیشعوری ... تو آزادی و من رها می شوم.

۲. بیدل دهلوی

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 125 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 21:44